محل تبلیغات شما



محرم باشد و از تو نگویم محااااال است.

محرم باشد یاد غربت تو نیافتم محال است،کجایی امام غریبم کجایی.

نمیدانم کجایی ولیکن این را خوب می دانم که هرکجا که باشی بساط اشک و گریه ات برپاست 

و خوب می دانم شنیدن کی بود مانند دیدن.

نمیدانم از چه بگویم آقا تا کمی قلبت آرام بگیرد، از چهره آرایی و لباس پوشیدن دختران و پسرانت بگویم؟

از دلسوزی مردمانت برای پاکبانان و مریض ها بگویم؟

از سخنان عالمان دینت بر منبر بگویم؟

از جانشینان دعبل و سبک بازیشان برایت بگویم؟

از خودم و هوس بازیم بگویم؟

از چه بگویم مولا جان؟

می دانم که داغداری و دلت خون از دست من و امثال من ولی آقا من شمارا دوست دارم و روضه ی عاشورا بر دلم آتش زده

رسم است که در مجالس عزا به صاحب عزا تسلیت می دهیم و دلداری مارا ببخش که خون به دلت میکنیم.

از بد روزگار ما را به نام تو می شناسند مولا اگر چه بد هستیم اگرچه فرزند چموش هستیم ولی چه کنیم یاابانا استغفرلنا.


دوباره بوی ماه محرم میاد، رفته بودم میوه بگیرم از اینکه دوس داشتم نگاه کنم حس بدی بهم دست داد       

چن تا نگاه از دستم در رفت.

دیروز خیلی روز عجیبی بود به صورت کاملا تصادفی رفتم زیارت سیدکریم،غروب هم رفتیم پارک جنگلی ک بچگیام میرفتیم

و کلام آخر اینکه هیچوقت مغز رون رو به جای راسته کباب نکنید.


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

یادداشت های یک اسیر